محل تبلیغات شما

دقایقی پیش زمین لرزه خانه را به شدت تکان داد. لوستر خانه می رقصید و اهل خانه هراسان بودند. حتا همسایه ها هم به کوچه آمده بودند.حال و هوای گرم و غریبی ایجاد شده بود. پدر شادمان بود که نخستین آدم خانه است که لرزیدن را فهمید. و مادر مثل همیشه نگران بود. و من داشتم به مردن قبل از سی سالگی فکر می کردم.‌ به فیلم ملانکولیای فون تریر و همچنین آرزوی همیشگی مرگ دسته جمعی. با تمام این ها مرگ حتا با تکان دادن و رقص و شوخی به شدت هولناک است و همه ی این ها چون چهره به چهره اش نایستادی قابل تصور است. حالا که بیرون حادثه ایستاده‌ام با تمامِ قلبم آرزو می کنم زمین لرزه با شدت بیشتری جای دیگری اتفاق نیفتاده باشد. 

نوشتن بعد از لرزیدن زمین

برای بانوی گل های کاملیا

هاله همان فرشته ی مراقب است؟!

خانه ,شدت ,ها ,زمین ,چهره ,لرزیدن ,به شدت ,زمین لرزه ,این ها ,و شوخی ,شوخی به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نشاط در مدرسه